Definify.com
Definition 2024
پیراستن
پیراستن
Persian
Verb
| Dari | پیراستن |
|---|---|
| Iranian Persian | پیراستن |
| Tajik | перостан (perostan) |
پیراستن • (pirâstan) (present stem پیرا (pirâ))
- to adorn, decorate, ornament, embellish (especially by cutting, clipping, or taking away)
- to prune, clip, trim
- to diminish
- to tan
Conjugation
Conjugation of پیراستن
| Note: Hover mouse over Arabic for Latin-alphabet transliterations. | |||||||
| Infinitive | پیراستن | ||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| Past Stem | پیراست | ||||||
| Present Stem | پیرا | ||||||
| Past Participle | پیراسته | ||||||
| Present Participle | پیراینده | ||||||
| Singular | Plural | ||||||
| 1st Person | 2nd Person | 3rd Person | 1st Person | 2nd Person | 3rd Person | ||
| من | تو | او / وی / آن | ما | شما | ایشان / آنان / آنها | ||
| Indicative Mood | Past | پیراستم | پیراستی | پیراست | پیراستیم | پیراستید | پیراستند |
| Durative Past | می‌پیراستم | می‌پیراستی | می‌پیراست | می‌پیراستیم | می‌پیراستید | می‌پیراستند | |
| Perfect | پیراسته‌ام | پیراسته‌اﯼ | پیراسته‌است | پیراسته‌ایم | پیراسته‌اید | پیراسته‌اند | |
| Durative Perfect | می‌پیراسته‌ام | می‌پیراسته‌اﯼ | می‌پیراسته‌است | می‌پیراسته‌ایم | می‌پیراسته‌اید | می‌پیراسته‌اند | |
| Pluperfect | پیراسته بودم | پیراسته بودی | پیراسته بود | پیراسته بودیم | پیراسته بودید | پیراسته بودند | |
| Durative Pluperfect | می‌پیراسته بودم | می‌پیراسته بودی | می‌پیراسته بود | می‌پیراسته بودیم | می‌پیراسته بودید | می‌پیراسته بودند | |
| Future | خواهم پیراست | خواهی پیراست | خواهد پیراست | خواهیم پیراست | خواهید پیراست | خواهند پیراست | |
| Aorist | پیرایم | پیرایی | پیراید | پیراییم | پیرایید | پیرایند | |
| Present | می‌پیرایم | می‌پیرایی | می‌پیراید | می‌پیراییم | می‌پیرایید | می‌پیرایند | |
| Present Progressive | دارم می‌پیرایم | داری می‌پیرایی | دارد می‌پیراید | داریم می‌پیراییم | دارید می‌پیرایید | دارند می‌پیرایند | |
| Preterite Progressive | داشتم می‌پیراستم | داشتی می‌پیراستی | داشت می‌پیراست | داشتیم می‌پیراستیم | داشتید می‌پیراستید | داشتند می‌پیراستند | |
| Subjunctive Mood | Present | بپیرایم | بپیرایی | بپیراید | بپیراییم | بپیرایید | بپیرایند |
| Past | پیراسته باشم | پیراسته باشی | پیراسته باشد | پیراسته باشیم | پیراسته باشید | پیراسته باشند | |
| Durative Past | می‌پیراسته باشم | می‌پیراسته باشی | می‌پیراسته باشد | می‌پیراسته باشیم | می‌پیراسته باشید | می‌پیراسته باشند | |
| Pluperfect | پیراسته بوﺩه باشم | پیراسته بوﺩه باشی | پیراسته بوﺩه باشد | پیراسته بوﺩه باشیم | پیراسته بوﺩه باشید | پیراسته بوﺩه باشند | |
| Durative Pluperfect | می‌پیراسته بوﺩه باشم | می‌پیراسته بوﺩه باشی | می‌پیراسته بوﺩه باشد | می‌پیراسته بوﺩه باشیم | می‌پیراسته بوﺩه باشید | می‌پیراسته بوﺩه باشند | |
| Imperative Mood | Affirmative | بپیرا | بپیراییم | بپیرایید | |||
| Negative | نپیرا | نپیراییم | نپیرایید | ||||
| Optative Mood | پیرایاد | ||||||
Related terms
- آراستن (ârâstan)
References
- Steingass, Francis Joseph (1892), “پیراستن”, in A Comprehensive Persian–English dictionary, London: Routledge & K. Paul
- Durkin-Meisterernst, Desmond (2004), “pdrʾy-”, in A Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian (Corpus Fontium Manichaeorum; 3.1), Turnhout: Brepols